عزیز، امتیاز روزانهت رو برای خوندن اولین مقاله دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
به صفحه مقالات برو تا بتونی مقاله بعدی رو بخونی و امتیاز جمع کنی.🦋💜
اضطراب جدایی یکی از شایع ترین اختلالاتی که کودکان از آن رنج می برند. به آگاهی کودک از جداشدن والدین، مراقب یا پرستار که همراه با ترس و ناراحتی باشد، گفته می شود.
بسیاری از کودکان هنگام جدایی از والدین هر چند کوتاه مدت، نگران و بی قرار می شوند. ممکن است مدام بغل مادر باشند و به مادر بچسبند، از تنها خوابیدن اجتناب کنند، اگر شما را نبینند گریه کنند و حتی ممکن است از مهد رفتن و مدرسه رفتن هم اجتناب کنند.
این نوع اضطراب در میان کودکان از 18 ماهگی تا 3 سالگی امری طبیعی تلقی شده است. اما اگر این روند با رشد کودک افزایش یابد، باید از جانب والدین جدی تلقی شود. و برای درمان آن اقدام گردد.
در صورت بی توجهی والدین ممکن است این نوع اضطراب تا بزرگسالی ادامه داشته باشد.
علت های مختلفی می تواند زمینه ساز بروز این مشکل شود. علت های بیولوژیکی و ژنتیکی، تک فرزندی، خانواده هایی با محیط استرس زا، تنش های میان والدین، فوت یکی از اعضای خانواده و همچنین شخصیت و ویژگی های کودک عواملی هستند که می تواند باعث تشدید این اختلال گردد.
وقتی پیوند عاطفی و دلبستگی بین کودک و والدین ایجاد می شود، رفتارهایی از کودکان سر می زند که نشان دهنده ی تمایل آن ها برای ماندن کنار مراقب اصلی است.
حضور مادر نوعی امنیت و آرامش را برای کودک به ارمغان می آورد و موجب می شود تا کودک در فضای زندگی خود به کاوش در محیط بپردازد. جدایی از شخص مورد وابستگی ممکن است بسته به سطح وابستگی کودک و مرحله ی جاری وابستگی اضطراب شدید ایجاد بکند یا نکند.
در این حالت گفته می شود که کودک اضطراب جدایی از مادر پیدا کرده است. کودک نگران است که مبادا آسیبی به آن ها وارد شود به گونه ای که به جدایی آن ها از یکدیگر بینجامد.
او دلواپس آن است که بطور مثال مادر خود را از دست بدهد و می ترسد حادثه ای ناگوار او را از مادرش جدا کند. حوادثی مثل تصادف، گم کردن راه خانه.
ترس ناشی از جدایی معمولا در حوالی 18 ماهگی خود را نشان می دهد و تا سه سالگی این واکنش کاملا طبیعی است. کودکان در این دوران برای رفع استرس ها و اضطراب هایشان به والدین خود پناه می برند.
اگر این امر توسط والدین به شیوه ی صحیحی مدیریت نشود، اضطراب و استرس طبیعی کودک از مسیر اصلی خود خارج شده و به اختلال تبدیل می گردد.
پس می توان گفت یکی از مقصران اصلی ایجاد این مشکل والدین هستند.
اینکه کودک مدام به مادر چسبیده است. فقط می گوید بغلم کن. مادر می خواهد حمام یا دستشویی برود یا در آشپزخونه آشپزی کند کودک خودش رو هلاک میکند که منو بغل کن.
یک دقیقه این کودک کنار کسی می ایستد مدام گریه و زاری میکند. اگه مادر بخواهد جایی برود بیقراری میکند حتی شب ها هم می خواهد کنار مادر بخوابد.
اگر هم خوابش ببرد و مادر کودک را داخل تختش قرار بدهد نصف شب با جیغ و گریه بیدار می شود که ببیند مادر کجا هست این ها همه نشانههای اضطرابی جدای است.
تا قبل از دو و نیم سالگی راه درمانی ندارد. اگر فرزند شما مهد کودک یا پیش دبستانی یا حتی مدرسه می رود. اگر روزهای اول فقط یک الی دو هفته یا یک ماه راحت به مدرسه میرفته است اما الان یک دفعه بهونه گیر شده است و دیگر نمیخواهد به مدرسه برود.
اینجا دیگر اضطراب جدایی نیست و باید علتش را پیدا کنیم. شاید کودک شما مهارت دوست یابی و اجتماعی ندارد، نمیتواند با بقیه ارتباط برقرار کند و دوست پیدا کند.
برای همین برایش سخت است به مدرسه یا مهد کودک برود. یا اصلاً کودک شما از تکلیف نوشتن خوشش نمیاد بهونه میگیرد. یا ممکن است چیزی یا کسی در آن محیط فرزند شما را اذیت کرده باشد.
1- از تولد تا ۱۸ ماهگی به خصوص ۶ ماه تا یک سال اول باید مادر پاسخگو باشد. یعنی تا گریه کرد بغلش کنید. تا گریه کرد با صدایتان آرامش کنید. اگر شیر میخواهد فوری نیازش را برطرف کنید. کودک به حضور و وجود شما اعتماد کند.
2- بدون خداحافظی به هیچ وجه کودک را ترک نکنید. کودک یک دفعه سرش را می چرخاند میبیند مامان که همه ی زندگی اش هست، همه دلبستگیاش است دیگر نیست و این فرزند شما را به شدت مضطرب میکند.
برای همین وقتی برمیگردین این کودک بیشتر به شما میچسبد که مبادا مامان دوباره برود. میتوانید وقتی جایی میخواهید بروید بهش خبر بدهید. بگویید مامان من میرم و برمیگردم اگر با این حال کودک هم دوباره گریه کند آسیبش از آن یهویی رفتن خیلی کمتر است.
3- داشتن تایم مفید روزانه دو نفره که هر روز باید انجام بشود و در شش ماهگی در بازیهایتان قایم موشک و دالی بازی را بگنجانید. اول دستتان رو بگیرین جلوی صورتتان و صورتتان را قایم کنید. بعد زیر پتو قایم بشوید.
بعد به مرور میتوانید بروید پشت در یا دیوار قایم بشوید. و بعداً به مرور و تدریجی هی فاصلتان را بیشتر میکنید تا کودک شما متوجه بشود که ندیدن شما به معنای وجود نداشتن شما نیست. شما میتوانید بروید و برگردید.
4- با فرزندتان همدلی کنید. مثلاً وقتی برمیگردید بهش بگویید دلت برای مامان تنگ شده بود. آره منم خیلی دلم برات تنگ شده بود. برای همین زود کارام رو تموم کردم و آمدم پیش تو.
5- همیشه سر قولتان با کودک بمانید. مثلاً اگر به فرزندان میگویید میروم زود میآیم باید نیم ساعت تا نهایتاً یک ساعت بعد برگردید.
هیچ وقت این حرفها را به فرزندتان تحت هیچ شرایطی نزنید: دیگه دوستت ندارم، تو را نمی خواهم، میزارم تو رو میرم، از خونه بیرونت میکنم.
با عشق از طرف مامان (انتشارات پرتغال)
ثبت دیدگاه
ورود برای پیوستن به گفتگو
ماموریت اشتراک نظر
عزیز، امتیاز روزانهت رو برای اولین بازخورد دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
با ثبت یک بازخورد دیگه میتونی بازم امتیاز جمع کنی!🦋💜