عزیز، امتیاز روزانهت رو برای خوندن اولین مقاله دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
به صفحه مقالات برو تا بتونی مقاله بعدی رو بخونی و امتیاز جمع کنی.🦋💜
مشکلات والدین با عدم سازگاری کودکان امروزه بسیار دامنگیر آنان شده است. بنابراین لازم دیدیم گفتگویی با متخصص کودک در همین زمینه داشته باشیم تا با راهکارهای ارائه شده، تا حدی این مساله بهبود پیدا کند.
مصاحبه ی پیش رو گفتگوی راهیار با متخصص کودک خانم سارا احمدی است. این گفتگو به صورت لایو اینستاگرامی انجام شده که به همت خانم آسیه رضایی پیاده شده و در اختیار شما عزیزان قرار می گیرد. شما می توانید به صورت لایو یا مقاله این محتوا را دریافت کنید.
لایو این مقاله در این قسمت قابل دسترسی است.
والدین از کار کردن زیاد فرزندانشان با تبلت، موبایل، تلویزیون و دیگر دستگاههای الکترونیکی شکایت دارند و به دلیل جذابیت بالای اینگونه وسایل والدین نمی دانند باید این مسئله را چطور مدیریت کنند راهکار چیست؟
از وقتی که موبایل و تبلت آمد، پدر مادرها شروع کردن به پرسیدن این نوع سوال ها و این موضوع نیز مهم است. قبل از ارائه راهکار برای محدود کردن تماشای تلویزیون، تبلت و موبایل، اصول کلی که در مورد کارکرد وسایل الکترونیکی باید بدانیم این است که آیا تماشای تلوزیون مجاز هست؟ تا چه سنی و رده های سنی بچه ها تلویزیون ببینند؟ و اینکه دیدن تلویزیون برای بچه ها چه ضررهایی دارد؟
وقتی در خانه هستیم اولین چیزی که به ذهنمان میرسد که بچه را با آن سرگرم کنیم تلویزیون است. الان تمام رفرنس های جهانی تایید میکنند تماشای تلویزیون برای بچه های زیر سن 2 سال مضر است و برای بچه ها نه تنها تلویزیون بلکه هر نوع وسیله ی الکترونیکی دیگر مطلقاً ممنوع است. حتی زمانی که بچه با گوشی بازی می کند، یا فیلم هایی که مادر گرفته است را نگاه می کند، یا عکس می بیند. تلویزیون بد هست و موبایل و تبلت بدتر هستند.
برای اینکه بچه ها تا دو سالگی حجم مغزشان دو برابر می شود و به شدت مغز رشد می کند و در واقع ما وقتی درون داد به مغز می دهیم روی تحولات مغز اثر می گذارد. اولین مشکلی که ایجاد میکند که خیلی مهم است و خیلی خانواده ها درگیر هستند اختلالات زبان و تکلم هست. بچه هایی که زیاد تلویزیون میبینند بعدها وقتی می خواهند زبان باز کنند و شروع به حرف زدن بکنند شاید نتوانند خوب صحبت کنند.
اختلال در حافظه کوتاه مدت. چون بچه ها مغزشان توانایی درک میلیون ها پترن رنگی، حرکت و تصویر را ندارد، وقتی بچه ها را جلوی تلویزیون قرار می دهیم فقط صفحه رو نگاه می کنند، دهنشان باز هست، حتی آب از دهنشان بیرون می آید، شما فکر می کنید چقدر خوب تلویزیون نگاه می کنند، در حالی که اصلا اینجور نیست. بچه ها فقط مات زده شده اند و مغزشان هنگ کرده و نمی توانند ارتباط بین آنها را پیدا کنند.
اختلال در خواب. در زیر سن دو سالگی تماشای تلویزیون باعث اختلال در خواب بچه ها می شود. مخصوصاً اگر قبل از خواب بچه ها تلویزیون نگاه کنند، خواب های پریشان می بینند و بیقرار می شوند و چون بچه ها موقع دیدن پلک نمیزنند حتی باعث خشکی چشم هم می شود.
بدترین مشکلی که تلویزیون برای بچه ها ایجاد می کند عدم توجه و تمرکز است. تماشای تلویزیون به شدت توجه و تمرکز بچه ها را نابود می کند. و حتی بعدها علت شکایت معلم از عدم تمرکز بچه را باید در دو یا سه سال اول زندگی و تلویزیون دیدن ها و ارتباط بچه با تبلت و موبایل جستجو کرد.
خیلی از پدر مادرها می گویند ما جلوی تلویزیون به بچمون غذا می دهیم، بچمون بدغذا است یا اینکه غذا نمی خورد، یا اینکه باید دنبالش بریم تا غذا بخورد برای همین جلوی تلویزیون بهش غذا می دهیم. در حالی که بچه وقتی جلوی تلویزیون هست و بهش غذا می دهید اصلا حواسش نیست چه چیزی را دارد می خورد، هرچی به بچه بدهید حتی غذایی که دوست ندارد هم می خورد.
این کار به شدت منع شده است به این دلیل که بچه اصلا متوجه نمی شود چه چیزی را خورده است و هیچ لذتی از خوردن آن نمی برد و حتی مجموعه ای از عادت های بد خوردن را به همراه می آورد. و بعدها باعث چاقی و پرخوری عصبی و هزاران مسئله دیگر می شود. در این موارد ما می گوییم بچه ای که غذا نخورده و یا کمتر غذا بخورد آسیبش کمتر است که بخواهیم جلوی تلویزیون بهش غذا بدهیم. مگر در مواقع ضروری به عنوان مثال بچه سوءتغذیه دارد و دکترش گفته باید این غذا رو به هر طریقی که هست بخورد.
بعد از سن دوسال چون ما به عنوان والدین مسئول هستیم بچه باید در طول روز، در زمان مشخص و با برنامه مشخص تلویزیون تماشا کند. مهم نیست بچه شبکه پویا ببیند، یا کارتون های ماهواره و یا یوتیوب. در هر صورت ما باید نسبت به محتوایی که مغز انسان با آن تغذیه می شود آگاه باشیم.
مادری می گوید بچه ام تو تلویزیون یه چیزی تماشا کرده است که می ترسد. به عنوان مثال نزدیک پلیس ها نمی شود، نزدیک دوستش نمی رود و از سگ و گربه هم می ترسد. بعد متوجه می شویم یه کارتونی را تماشا کرده که در آن یه اتفاقی افتاده است. مثلا بچه ای تو کارتون دیده که عروسک دوستش تو جاروبرقی رفته و بعد به شدت از جاروبرقی می ترسد.
خیلی مهم است که بچه های ما چه چیزهایی می بینند.
به عنوان والدین بچه، ما می توانیم سی دی های کارتونی داشته باشیم، یا کارتون هایی را ضبط کنیم و به بچه نشان بدهیم و دقت کنیم که محتوای کارتون ها ترسناک نباشد. والدین باید بر اساس شخصیت خود بچه ها برایشان کارتون انتخاب کنند و والدینی که این کار را انجام می دهند واقعا نتیجه گرفته اند. پس نهایتاً برای سن ۲ سالگی یک ساعت در طول روز تلویزیون و یا هر صفحه الکترونیکی مشاهده شود و بیشتر از این یک ساعت مضر است. تا قبل از دو سالگی بهتر است که بچه ها تلویزیون نبینند و بعد از دو سالگی تا جایی که در اختیار ما است. چون بچه ها هنوز استقلال کافی را ندارند و هر چه در سن کمتر، کمتر ببینند آسیبش کمتر است. وقتی بچه ها به سن ده، یازده سالگی رسیدند یه فیلم دو ساعته هم می توانند ببیند.
سعی کنید به جای اینکه یک ساعت بچه را جلوی تلویزیون بگذارید این تایم را خرد کنید در طول روز. مثلا ۲۰ دقیقه صبح تلویزیون تماشا کند، نیم ساعت بعد از ظهر، یک ربع عصر. دو تا سه تا کارتون که دید تلویزیون را خاموش کنید و حواس بچه را پرت کنید و فعالیت دیگری انجام بدهید. چون مغز بچه در حال رشد است. شما هرچه بیشتر بچه را در دنیای واقعی ببرید تا مشغول بازی کردن شود بیشتر به رشد تحول مغز کودک کمک می کنید. مثلا اگر تلویزیون کارتون آموزشی به بچه ها یاد می دهد ما باید در مورد آن آموزش با بچه حرف بزنیم مثلاً خرسه چیکار کرد؟ آره دوستش رو کمک کرد و وسایلش رو برد. این می شود آموزش چون بچه هم دارد می بیند و هم دارد عمل می کند صرف دیدن خیلی موثر نیست .
بچه ها در رابطه با فضای مجازی خیلی تبحر دارن. اگر در سن کم در فضای مجازی صحنه هایی را دیدند که نباید می دیدند پدر مادرها باید چه جوری برخورد کنند؟
تا وقتی که بچه ها خیلی کوچک هستند در واقع ما قدرت داریم. این وظیفه ی والدین است که واقعاً مانیتور کنند چیزهایی که بچه تماشا می کند.
به عنوان مثال: یوتیوب خیلی مضر هست یا مثلاً موبایل و موبایلی که به اینترنت وصل است کافیست بچه یک کلید واژه ای را بلد باشد و سرچ کند و اون چیزی که نباید ببیند را ببیند.
اولاً موبایل و تبلت شخصی بچه ها نداشته باشند.
یه وقتی مثلاً مامان در سن دو سه سالگی بچه، بهش موبایل می دهد و بعد بچه یاد می گیرد و می تواند به سمت گوشی مادر برود و اون چیزی که نباید ببیند را نگاه کند. مثلاً به جای اینکه بچه تبلت شخصی داشته باشد، تبلت برای خانواده باشد. الان نمی توانیم به خاطر شرایط مدرسه، بچه ها کامپیوتر و تبلت نداشته باشند ولی یه طوری باشد که کامپیوتر برای خانواده باشد یه جوری که هم پدر استفاده کند، هم مادر و هم بچه. اینجوری احتمال تنها نشستن با تبلت کمتر می شود.
دومین کار برای پیشگیری و مهمتر از همه این است که باید سرمایهگذاری عاطفی و ارتباطی روی بچه ها داشته باشیم.
والدین هرچقدر رابطه ی بهتری با بچه داشته باشند ضرر نکردند که هیچ، بلکه آینده ی فرزندشان را هم از لحاظ سلامت روانی تضمین کرده اند. بچه هایی که رابطه ی خوبی با والدین دارند وقتی یه چیزی هم می بینند احساس خوبی دارند و رابطه بهتری دارند و حرف می زنند و این حالت درمانی دارد. ما وقتی می رویم مشاوره با روانشناس حرف می زنیم بدون اینکه ما را قضاوت کند بهمون راهکار می دهد چرا پدر مادرها اینجور نباشند.
اگه بچه تو سن ۱۱ سالگی ۱۲ سالگی یه تصویری را ببیند و بیاید با پدر و مادر حرف بزند و بگوید مامان و بابا من اینجور تصویری را دیدم ۶۰ و ۷۰ درصد والدین خب طبیعی هست که ناراحت می شوند، عصبی می شوند و واکنشی مثل دعوا نشان می دهند و می گویند چرا این را دیدی؟ دعواش می کنند، تبلت را می گیرند و یا حتی از پنجره می ندازند بیرون، یا حتی اینترنت را قطع می کنند و تنبیه و تحقیر میکنند و این رو به بچه می رسانند که با من حرف نزن، من آدم نیستم، من قدرت این را دارم که اینترنت را قطع کنم. اگه خواستی یه کاری انجام بدهی یه طوری انجام بده که من متوجه نشوم بالاخره بچه خانه ی دوستش اینترنت هست اگه بخواهد کاری انجام بدهد انجام می دهد.
اگر دید دو حالت داره: اول باید بفهمیم بچمون چه چیزی را دیده است و چقدر دیده. مثلا به اندازه ی یک نگاه گذرا دیده و یه لحظه تصویر به صورت گذرا رد شده و بچه دیده است.
بچه هایی که بار اول می بینند به شدت دچار ترس و وسواس می شوند. باید اول بفهمیم چی دیده و چقدر دیده است. اگر دیدید هم بچه حالش خوبه و درگیر اون چیزی که دیده نشده است و تو حالت و رفتار عمومی بچه هیچ تغییری صورت نگرفته، استرس و اضطراب ندارد، ناخن جویدن ندارد و سوال نمی پرسد. بهترین کار این است که شما هیچی به روی خودتان نیاورید.
مثلاً مادر می گوید شما چه چیزی دیدی شما نباید میدی در واقع دارد کنجکاویش را بر میانگیزد که چی دیدی تو؟ و به خودش می گوید چرا مامان داره در مورد این با من حرف می زنه نکنه چیزی بوده. اگه دیدیم که بچه تمایل ندارد دنبال عکس برود و دوباره کنجکاوی کند پس شما هم در این مرحله چیزی رو بروز نمی دهید. ولی اگر بیشتر دیده است مثلاً نشسته چند دقیقه یه چیزی رو دیده و در موردش حرف می زند و تمایل دارد ادامه دهد و وقتی چک می کنید می بینید بله در موردش هم سرچ کرده است این موقع باید وارد گفتوگو با بچه بشوید.
هر چه ارتباط خوبی با بچه داشته باشید بهتر است. هر چقدر بخواهید تنبیه کنید، تحقیق کنید، سرزنش کنید قضیه را پیچیده تر کردید و کار از دست شما در رفته است .
در یک فضای آرام که خودتان آرام هستید و بچه در شرایط آرامی هست اون والدی که با بچه صمیمی تر است حرف می زند و خیلی منطقی با بچه حرف می زنیم و می گوییم پسرم این تصویری که شما دیدی مناسب با سن شما نیست و ذهن تو رو درگیر می کند و اگر سوالی هست از من بپرس. روانشناسان معتقدند بچه هر سوالی دارد باید از پدر مادر بپرسد و پدر مادر پاسخگو باشند. قرار نیست دروغ بگوییم و قرار نیست کل واقعیت را بگوییم.
مثلاً وقتی بچه می پرسد بچه از کجا می آید ما نمی گوییم بچه را لک لک ها آوردند وقتی همین سوال را از دوستش می پرسد دوستش جواب دیگری می دهد. از این به بعد هر سوالی داشته باشد می رود از دوستش می پرسد.
پس خیلی مهمه که رابطه ی ما با بچه ها خوب باشد و در توان فهم و سنشان برایشان توضیح بدهیم. نباید مثل دوربین مخفی بالای سر بچه باشیم و بچه ها از این کنترل خوششان نمی آید و می گویند به من اعتماد نداره و احتمال اینکه این کار را انجام دهد خیلی بیشتر می شود. بچه ای که باهاش حرف زدین و گفتین این برای تو مناسب نیست منطقی بهش گفتین حتی اگه فردا نشست پشت کامپیوتر، مامان و بابا هم نبودند و اینترنت هم وصل بود ممکنه تصمیم متفاوت بگیره و ادامه داستان را نبیند.
این ارتباط چیزی نیست که همان لحظه یا پنج شش روز بشود ایجاد کرد ما می گوییم از وقتی که مادر باردار است ارتباط برقرار کردن با بچه را شروع می کنیم. از هفته شانزدهم به بعد بارداری جنین می شنود. پدرها با بچه حرف بزنند و وقتی بچه ها به دنیا آمدند. باید باهاش ارتباط بگیرند. یعنی یه تایم مشخص باید با پدر و یه تایم مشخصی با مادر باشد اگه می خواهید در جوانی بچه ها شما را در زندگی راه بدهند، در کودکی باید باهاشون ارتباط داشته باشید. نوجوان در نوجوانی هزار تا مسئله دارد و یکی دیدن است ولی اگر دیدین به هر دلیلی بچه رفت دید و خواست ادامه بدهد باید حتماً یه کمک حرفه ای بگیرید. مشاور با بچه و پدر مادر حرف می زند.
والدین گاهی وقت ها در ارتباط با بچه ها عصبی و خسته می شوند بخصوص اگه چند تا بچه داشته باشند. راهکار چیست که در برخورد با بچه ها درست عصبی بشویم؟ اصلا ممکن هست ؟
ما عصبی می شویم چون عصبانیت یک هیجان طبیعی است. درست عصبانی شدن یعنی من عصبانیتم به خودم، به خانواده ام، به بچه ام آسیب نزند. مثلا بچه را دعوا کردم وقتی خوابید بهش نگاه می کنم میگم ای کاش یادش بره. پس باید درست عصبی بشیم برای اینکه بفهمیم چطور درست عصبانی بشیم بگین وقتی من عصبانی می شوم چه اتفاقاتی برای ذهنم می افتد؟ چه اتفاقی می افتد که من عصبانی می شوم؟
همیشه عصبانیت یک محرک بیرونی دارد. یک اتفاقی می افتد و دکمه ی خشم من را فشار می دهد و من عصبانی می شوم. وقتی من عصبانی می شوم یک سری هورمون ها در ذهن من ترشح می شود و اتفاقی که می افتد انرژی زیادی در بدن من تولید می شود. احساس می کنم پر از انرژی هستم. حتی ضربان قلب و فشارخون بالا می رود و اینجاست که ما اشتباهات زیادی را مرتکب می شویم.
پس یادمون باشد اگر می خواهیم درست عصبانی بشویم باید بین احساس خشم و ابراز خشم فاصله بیندازیم. این احساس و ابراز به هم چسبیدن باعث می شود مثلا عصبانی شدم کتک میزنم، عصبانی شدم دعوا می کنم، با فاصله گذاشتن احتمال اینکه دعوا بکنیم یا کار مخرب کنیم کمتر می شود.
یه لیوان آب خنک بنوشیم
شمارش معکوس از اعداد بالا انجام بدیم
آب به صورت خودمون بزنیم
تنفس عمیق کشیدن که در واقع بین احساس خشم و ابراز خشم فاصله بیندازیم
بهترین کار این است راهکاری که برای خودمان جواب می دهد و باعث کنترل عصبانیت و خشم ما می شود را پیدا کنیم و انجام بدهیم.
راهکار دیگه که خیلی موثر هست کار کردن با تنفس در آن لحظه است. برای چند ثانیه نفس های عمیق بکشید ما از سینه نفس می کشیم و نفس هایمان کوتاه است. ما میخواهیم از شکم نفس بگیریم دم می گیریم شکم را باد می کنیم بعد پرت میکنیم. ۵ شماره دم، ۳ شماره حبس، ۵ شماره بازدم. و به آرامی بازدم را انجام می دهیم و پنج بار تکرار می کنیم. تاثیر زمانی بیشتر می شود که یک کلماتی هم در بازدم مثل آرامش، سخت نگیر، آروم باش به کار ببریم. وقتی این کار را انجام بدهیم احتمالش خیلی کم هست که برگردیم و دوباره خشمگین شویم.
اگر دیدید این دو کار را انجام می دهید و باز هم خشمگین هستید باید با مشاور حرف بزنید. شاید یک چیزی هست که باید بررسی شود .
لجبازی ما همه می گیم که لجبازی بازی مورد علاقه بچه ها هست و معمولاً رفتاری که ما والدین نشان می دهیم حتی بیشتر دوست دارند این بازی را انجام بدهند و واکنش ما را ببینند. مثلا می گم دست نزن دقیقا دست میزنه. چون بچه ها درک عمیقی از چهره ی ندارن ولی چهرهای که خوشحال است یهو عصبی می شود برای بچه ها جالب است. بچه ها آزار ندارند که ما را اذیت کنند آن ها دارند کودکی شان را می کنند رفتار من والد باعث می شود اون این کار را انجام بدهد و لذت ببرد.
به چند دلیل اصلی بچه ها لجبازی می کنند:
مثلاً یک مدادی می خواهد که نوک آن تیز هست و من نمی توانم به خاطر خطرش به بچه بدهم و او ناراحت می شود و شروع می کند به لجبازی کردن. ولی تا اینجا این لجبازی طبیعی است و همه ی بچه ها دارند و سن ۲ تا ۳ سالگی اوج لجبازی بچه هاست و بیشترین نه رو در این سن بچه ها به خاطر کنجکاوی می شنوند.
اگر می خواهیم بچه ها لجباز نباشند از اول یاد بگیریم که به بچه ها زیاد نه نگوییم حالا چه جوری؟ مگر می شود؟ بچه ها چون کوچک هستند مثلا اگه رفت کابینت رو باز کرد چیزی برداشت دعواش نمی کنیم ولی طوری وسایل کمد را می چینیم که نیاز نباشد هر بار بهش بگیم نکن، نرو. بچه ها وقتی زیاد نه می شنوند مقاوم می شوند و وقتی بزرگتر می شوند دیگر نمی شنوند. شما میگین نکن و اون نمی شنوه و دقیقا انجام می دهد.
پس اولاً زیاد نه نگوییم و بلافاصله نه نگوییم و از کلمه نه استفاده نکنیم. مثلاً نمی خواهید بهش بدهید نگویید نه بهت نمی دهم اینجوری نگویید. مثلا یه جور دیگه بگویید. می توانید نه رو به بچه توضیح بدهید. مثلاً بگویید پسرم این وسیله خطرناک است و تو نمی توانی باهاش بازی کنی. شما دفعه قبل بهش گفتین نه ولی این دفعه نه رو توضیح دادین. و اینکه مقابل بچه قرار نگیرید در کنار بچه و در تیم بچه باشین. بهش میگین مامان پسر گلم الان اجازه نداری با این بازی کنی این خطرناکه و بعد اون رو برمی دارید.
اگه می خواهید بچه ها لجباز نباشند از الان تا دوره نوجوانی سعی کنید والدین انعطاف پذیری باشید. مثلا شما دارید درس می خوانید بچه میاد تو دفتر شما و شروع می کند به خط خطی کردن و نقاشی کردن. شما اونجا تا جایی که می توانید نه را نمی گویید می گذارید بازی کند. خطری که ندارد فقط زحمت دوباره نوشتن را برای شما دارد.
با خشم و عصبانیت نه نمی گوییم.
وقتی می خواهید به بچه نه بگویید صورت، صورت عصبانی نباشد یک صورت نرمال باشد. بچه احساس کند که شما برایش احترام قائلین و اون برای شما مهم است و حالا به هر دلیلی نمی توانید خواستهاش را برآورده کنید بچه ها این رو متوجه می شوند، بچه ها خیلی باهوش هستند. این بچه در خود این احساس رو دارد که پدر و مادر ما رو دوست دارن و از دست ما عصبانی نیستن و اگر شما عصبی بشین فکر میکند توجه و محبت شما را از دست داده و میخواد به دست بیاورد.
حالا بچه چطور آن توجه را به دست بیاره ؟ میخواد دعوا کنه، رفتار بدی از خودش نشون بده تا بهش توجه کنی. اونا به توجه مثبت و منفی توجه نمی کنند آنها فقط توجه میخواهند یه جاهایی برای همون توجه لجبازی میکنند .توجه کردن بهتر از بیتوجهی هست.
قوانین را اینجور بگویید که ما نمی توانیم این کار را انجام بدهیم یعنی ما با تو همراه هستیم. من می دونم تو الان دوست داری با این خودکار بازی کنی ولی ما میدونیم الان نمیشه حتی گاهی این کار را انجام بدیم مثلا بچه می خواد یه چیزی رو برداره، یه کاری را انجام بده، مثلا می خواد قبل از شام شکلات بخوره حالا اگه شکلات بخوره مامان بهش میگه دخترم الان وقتش نیست. اگه الان شکلات بخوریم دیگه نمی توانیم شام بخوریم بچه که نمی گه چشم مامان ممنون از توضیحات، شروع می کند به لجبازی کردن من می خوام، پاش رو میکوبه.
اینجا ما همگی اشتباه می کنیم و شروع می کنیم به دعوا کردن، ای بابا دوباره شروع کرد، حالا دوباره باباش ببین داره چیکار می کنه، دوباره اینجا میافتیم تو چرخه ی باطل. اگه دعواش کنیم، اگه تحقیرش کنیم، اگر سرزنشش کنیم، بدتر میشه و لجبازتر میشه.
کار بدی که انجام می دهیم اول می گوییم نه نمی دهم بعد می گویم اه ولم کن بیا شکلات رو بخور فقط ساکت شو. این کار کودک رو لجباز می کند.
گاهی به بچه بگویید بیا با هم فکر کنیم ببینیم الان وقتش هست که بشینیم شکلات بخوریم؟
واقعا خوب فکر کنیم الان می خواهیم شام بخوریم اگه شکلات رو الان بخوریم شکممون پر می شه دیگه نمی تونیم شام بخوریم. این صحبتها را با بچه می کنیم و بچه شروع می کند به اعتراض کردن و داد زدن و گریه کردن که اولش طبیعی هست. بعد کاری که ما می کنیم دعوا و عصبانیت و خشم و سرزنش و تسلیم شدن نه به هیچ عنوان
مثلا وقتی بهش می گوبیم پسرم بیا باهم فکر کنیم و از این حرفها دارم به این فکر می کنم که اصلا ارزش داره که بهش ندم یا اصلا بهش بدم و تمام.
ولی اگر می خواهید واقعا بهش ندهید واقعا ندهید. وقتی بچه شروع می کند با داد زدن شما یا دعوا می کنید، یا بچه رو ول می کنید می روید جای دیگر.
این واقعاً به بچه آسیب می زند. به هیچ عنوان نباید با بچه قهر کنید، بی محلی کنید، بزارید بروید، کاری که اون لحظه می کنید در فاصله نزدیک با بچه می ایستید و به گریه ی بچه بی توجهی می کنید ولی به خود شخصیت و وجود بچه توجه می کنید مثلا می گویید مامان میخواهی بیای بغلم حالت بهتر بشه، بیا بریم یه بازی بکنیم، خمیربازی بکنیم، مادر مدام بهش گزینه میده و حواسش رو پرت می کند، وقتی بچه بزرگ تر هست ممکنه بگوید نه من فقط همین رو می خواهم هیچی دیگه نمی خواهم.
یعنی شما به رفتار نادرست بچه بی توجهی می کنید.
مثلا بچه گریه می کند نمی گویید چرا گریه می کنی و گریه نکن ولی مکالمه رو دارین بغلش می کنید، شما این کار را چندین بار انجام می دهید ولی بعد از صد بار دیگه بچه لجبازی نمی کند. پس در قوانین انعطاف پذیر باشید و اگه گفتید نه واقعا نه بگویید.
حالا در مهمانی چطور؟
در مهمانی بالاخره ما هر کاری بکنیم مهمان هستیم مثلا می خواهید بهش بگین قبل شام شکلات نخور می دونید اگر هم بگویید قرار هست سر و صدا کند اینجا بیخیال شوید بزارید شکلات رو بخوره. چون اگه بخواین بهش ندین بقیه بهتون میگن بهش بدین مخصوصا اگر خونه ی مادربزرگ و خاله باشد. مثلا مادر یه چیزی به بچه نمی دهد ولی خاله بهش می دهد شاید یه لحظه خوشحالش کند ولی در دراز مدت آسیب میزند و نقش والدگری رو خراب می کند .
ثبت دیدگاه
ورود برای پیوستن به گفتگو
ماموریت اشتراک نظر
عزیز، امتیاز روزانهت رو برای اولین بازخورد دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
با ثبت یک بازخورد دیگه میتونی بازم امتیاز جمع کنی!🦋💜