عزیز، امتیاز روزانهت رو برای خوندن اولین مقاله دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
به صفحه مقالات برو تا بتونی مقاله بعدی رو بخونی و امتیاز جمع کنی.🦋💜
آیا تا حالا از خودت پرسیدی که چرا بعضی رفتارها رو مدام تکرار میکنی، حتی با اینکه میدونی به ضررت هستند؟ مثلاً چرا همیشه جذب آدمهایی میشی که آخرش بهت آسیب میزنن؟ یا چرا همیشه احساس میکنی که بیارزش هستی؟ چرا رفتارهایی رو تکرار میکنی که میدونی خیلی بهت فشار مییاره ولی نمیتونی ازشون دست بکشی؟ دلیل این اتفاقها به یک ویژگی عجیب و در عین حال پیچیده در ذهن ما برمیگرده. ذهن ما بیشتر از اینکه به دنبال چیزهای سالم و مفید باشه، دنبال چیزهایی میره که براش آشناست، حتی اگر این آشنایی برای ما ضرر داشته باشه.
مغز ما یه سیستم هوشمند داره که برای صرفهجویی در انرژی، تمایل داره از الگوهایی که قبلاً امتحان کرده، استفاده کنه. این الگوها، بیشتر در دوران کودکی شکل میگیرن و به ما یاد میدن که دنیا چطور کار میکنه و ما چطور باید در اون حرکت کنیم. اما مشکل اینجاست که خیلی وقتها این الگوها اشتباه هستند و به ما آسیب میزنند.
برای مثال، فرض کن در دوران کودکی یاد گرفتی که برای جلب محبت یا تایید دیگران باید هرکاری بکنی تا همه راضی باشن. خب، وقتی این الگو در ذهن ما شکل میگیره، در بزرگسالی هم ممکنه خودمون رو فدای دیگران کنیم و حتی از گفتن یک کلمه "نه" بترسیم. یا اگر در بچگی همیشه مورد انتقاد شدید قرار میگرفتیم، وقتی بزرگتر میشیم ممکنه اینطور فکر کنیم که "من به اندازه کافی خوب نیستم" و همیشه از شکست میترسیم چون مجددا فکر خوب نبودن و کافی نبودن رو در ما تقویت میکنه.
حالا یه نکته جالب در مورد این الگوها وجود داره که در تحلیل رفتار متقابل (TA) بهش پرداخته میشه. تحلیل رفتار متقابل میگه که رفتارهای ما در بزرگسالی تحت تاثیر سه وضعیت اصلی از شخصیت ما قرار داره: وضعیت والد، وضعیت بزرگسال و وضعیت کودک. این وضعیتها از تجربیات ما در دوران کودکی و تعاملات با افراد مختلف مثل والدین، معلمان و بزرگترها شکل میگیرن و بر رفتار ما تأثیر میذارن.
وضعیت والد، همونطور که از اسمش پیداست، مربوط به باورها و قوانینی هست که از والدین یا بزرگترها یاد گرفتیم. این باورها میتونن ما رو به سمت الگوهای قدیمی و محدود کننده هدایت کنن. برای مثال، ممکنه در دوران کودکی آموخته باشیم که همیشه باید راضی باشیم تا دیگران ما رو دوست داشته باشن، و این باور باعث بشه در بزرگسالی نتونیم نیازهای خودمون رو اولویت قرار بدیم.
در واقع، تحلیل رفتار متقابل نشون میده که در بسیاری از موارد، این وضعیت والد در درون ما میتونه باعث بشه که ما از تغییرات بترسیم و در الگوهای قدیمی باقی بمونیم. وقتی ذهن ما با یک الگو آشنا شده و بهش عادت کرده، از تغییر میترسه، چون تغییر یعنی ورود به چیزی جدید و ناشناخته.
یکی از دلایلی که ذهن ما در الگوهای قدیمی گیر میکنه اینه که مغز به دنبال آشنایی و راحتی میره. وقتی یک الگو در ذهن ما شکل میگیره، ذهن ترجیح میده همون مسیر رو ادامه بده، حتی اگر اون مسیر به ضرر ما باشه. مغز انسان، برای اینکه انرژی کمتری مصرف کنه، از مسیرهایی استفاده میکنه که قبلاً امتحان کرده و بهش عادت کرده. این باعث میشه که حتی وقتی یه رفتار یا الگو به ما آسیب میزنه، باز هم اون رو ادامه بدیم، چون براش آشنا و راحتتره.
در واقع، وقتی ما در یک الگو گیر میکنیم، ممکنه حتی بدون اینکه متوجه بشیم، ترس از تغییر داریم. ترس از ناشناختهها و ترس از اینکه نتونیم اوضاع رو کنترل کنیم باعث میشه که همیشه در همون مسیر قدیمی باقی بمونیم.
خب، حالا که فهمیدیم چرا ذهن ما در این الگوهای قدیمی گیر میکنه، چطور میتونیم از این چرخه خارج بشیم؟ اولین قدم اینه که آگاه بشیم و شروع کنیم به شناسایی رفتارهایی که به طور مداوم تکرار میکنیم.
در نهایت، باید بدونیم که ذهن ما برای راحتی و امنیت به سمت آشناییها کشیده میشه، حتی اگر این آشناییها به ما آسیب بزنه. اما خبر خوب اینه که میتونیم این الگوهای ذهنی رو تغییر بدیم. با شناسایی رفتارهای مضر، چالش با باورهای قدیمی و تمرین رفتارهای جدید، میتونیم از این چرخهها بیرون بیایم و به سمت رشد و تغییر حرکت کنیم.
ثبت دیدگاه
ورود برای پیوستن به گفتگو
دیدگاه کاربران
¶ مرسی از مقاله ی خوبت لیلی جان برای من که دارم دوباره کودک درون و تی ای کار میکنم نکات خوبی داشت
ورود برای پیوستن به گفتگو
¶ عالی بود. ممنون از نویسنده
ورود برای پیوستن به گفتگو
ماموریت اشتراک نظر
عزیز، امتیاز روزانهت رو برای اولین بازخورد دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
با ثبت یک بازخورد دیگه میتونی بازم امتیاز جمع کنی!🦋💜